کد مطلب:71335 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:531

خطبه 059-خبر دادن از پایان کار خوارج











[صفحه 687]

و من خطبه له- علیه الصلوه و السلام-: تعرف بخطبه الاشباح و هی من جلائل الخطب- روی مسعده بن صدقه عن الصادق جعفر بن محمد- علیهماالسلام- انه قال: (خطب امیرالمومنین- صلوات الله و سلامه علیه- بهذه الخطبه علی منبر الكوفه،) خطبه كرد امیرالمومنین- صلوات الله و سلامه علیه- به این خطبه بر منبر كوفه. (و ذلك ان رجلا اتاه فقال له: یا امیرالمومنین، صف لنا ربنا لنزداد له حبا و به معرفه،) و باعث بر آن این بود كه مردی آمد نزد او، پس گفت مر او را: یا امیرالمومنین! صفت كن از برای ما پروردگار ما را تا زیاده شود ما را مر او را دوستی و به او معرفت و شناسایی. (فغضب- علیه السلام- و نادی: الصلوه جامعه،) پس به غضب رفت آن حضرت- علیه الصلوه و السلام- و ندا كرد الصلوه جامعه. (فاجتمع الناس حتی غص المجلس باهله، فصعد المنبر و هو مغضب متغیر اللون،) پس جمع شدند مردم تا پر شد مجلس به اهل او، پس بالا رفت به منبر و او غضبناك متغیر اللون بود. (فحمد الله سبحانه و صل علی النبی محمد صلی الله علیه و آله.) پس حمد كرد خدای تعالی و درود فرستاد بر نبی محمد، صلی الله علیه و آله و سلم. (ثم قال: الحمد الله الذی لا یقره المنع، و لا یكدیه الاعطا

ء و الجود،) باز گفت: سپاس مر خدای را كه منسوب به امساك نمی گرداند او را منع عطا، و گدا نمی گرداند او را بسیاری عطا كردن و بخشش نمودن. و معنی لا یقره، لا یمسكه و لا یسكنه، یعنی ان الله لا یسكن بالمنع عن الاعطاء، فهو فی المنع ایضا معط، و معنی ذلك ان الله حیث منع شیئا كان ذلك لاراده مدد من لطفه، لا یتاتی ذلك الا بالمنع للمنوع عنه. قال تعالی: (و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض) و فی الحدیث: ان الله یعطی من لا یصلحه الا المنع، فعرف ان منع الحق ایضا مدد و عطاء، فلیس المنع اذن سكونا عن العطاء، فلم یكن المنع مقرا له- عز و جل- قال: (كلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربك و ما كان عطاء ربك محظورا) (اذ كل معط منتقص سواه،) از برای آنكه هر عطا كننده كم كننده مال است غیر او. (و كل مانع مذموم ما خلاه،) و هر منع كننده عطا نكوهیده است مگر او. لان المنع علی الوجه الذی شرح لم یذم. (هو المنان فوائد النعم، و عوائد المزید و القسم،) اوست منت نهنده به فایده های مترتبه بر نعمتها، و به نعمتهای عایده متكرره از برای مزید شكر و به رزقهای قسمت شده. العوائد، النعم المتكرره بعد الابتداء. ففوائد النعم، العطاء المبتداء به، و العوائد، العط

ایا المتكرره نصب الابتداء. و انما قال: (عوائد المزید) لان المزید جزاء الشكر، قال تعالی: (لئن شكرتم لازیدنكم). و القسم، الارزاق المقسوم المقدره فی علم الله تعالی. (ضمن ارزاقهم،) ضمن شده رزقهای ایشان را. ای جعلها حقا علی نفسه. قال تعالی: (و ما من دابه الا علی الله رزقها). (و قدر اقواتهم،) و تقدیر كرده قوتهای ایشان، تقدیر الاقوات تعیین مقادیرها. (و نهج سبیل الراغبین الیه، و الطالبین ما لدیه،) و روشن كرد طریق رغبت كنندگان به او، و طلب كنندگان آنچه نزد اوست. (و لیس بما سئل باجود منه بما لم یسال.) و نیست او به آنچه سوال كرده شده بخشنده تر از او به آنچه مسئول نشده. چه جود او موقوف به سوال خلق نیست. (الاول الذی لم یكن له قبل فیكون شی ء قبله،) اولی است كه نیست او را پیشی تا باشد چیزی پیش از او. (و الاخر الذی لیس له بعد فیكون شی ء بعده) و آخری است كه نیست مر او را بعدی تا باشد چیزی بهد او را. (و الرادع اناسی الابصار- ای لعب العیون و انسان العین لعبتها- عن ان تناله او تدركه،) و منع و زجر فرموده است مردمكهای دیده ها (را) از آنكه برسد به او یا دریابد او را. (ما اخلتف علیه دهر فیختلف منه الحال،) مختلف نشد بر او روزگار پس

مختلف گردد از آن او را حال. (و لا كان فی مكان فیجوز علیه الانتقال.) و نباشد او در مكانی تا جایز باشد بر او انتقال. (و لو وهب ما تنفست عنه معادن الجبال، و ضحكت عنه اصداف البحار،) و اگر ببخشد آنچه نفس زده است از او معدنهای كوهها، و آنچه خنده زده است از او صدفهای دریاها. ای تفرجت عنه الجبال، و یعبر عن كل تفرج و تفجر بالتنفس. قال تعالی: (و الصبح اذا تنفس) ای انفرج، و الضحك ایضا قریب من ذلك، یقال: (ضحك الروض) اذا تفلق عنه النبات، و هذا من افصح الكلام. (من فلز اللجین و العقیان، و نثاره الدر و حصید المرجان،) از گدازنده نقره و طلا، و پاشیده در و دروده مرجان. فالاولان مما تنفست عنه المعادن، و الاخران مما ضحكت عنه الاصداف. ذكر المفسرون فی تفسیر قوله تعالی: (یخرج منهما اللولوء و المرجان) فقالوا: اللولو كبار الجواهر، و المرجان صغارها، و ظن اكثر اصحاب اللغه ان اقولهم: (صغار الجواهر) اشاره الی صغر اجرامها و لیس كذلك. هذا الذی یقال له: (البسه) و هو من جواهر تنبت فی البحر، و معنی صغر الجواهر فی صفه المرجان نزاره قدره بالنسبه الی اللولو العظم القدر. یدل علی هذه المعنی قول امیرالمومنین: (حصید المرجان،) و الدر لا یحصد بل الحصا

د فی النبات، و الذی ینبت من جواهر البحر هو (البسه) لا غیر. علی ای لا انكر ان الحصید من كل شی ء ما یصدر عنه و ما یتولد منه كحصائد اللسان للكلماته الصادره عنه. (ما اثر ذلك فی جوده، و لا انفد ما عنده،) (جواب (لو وهب) است) یعنی نكند آن تاثیری در بخشش او، و نه نیست گرداند آنچه نزد اوست. (و لكان عنده من ذخائر الانعا ما لا تنفده مطالب الانام،) و هر آینه باشد نزد او از ذخیره های انعام آنچه نیست نگرداند آن را مقاصد جمیع انام. (لانه الجواد الذی لا یغیضه سوال السائلین من الغیض- و هو النقصان- و لا یبخله الحاح الملحین.) یعنی بدرستی كه او بخشنده ای است كه كم نمی گرداند خزاین جود او را سوال سائلان، و بخیل نمی گرداند او را الحاح و مبالغه و ابرام الحاح كنندگان در سوال.


صفحه 687.